۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

دوستم تو بانک چند تا بسته پول را در دستم دیده میگه این پولها را میخوای بریزی به حساب دانشگاه ؟

گفتم : پـــــ نـــــ پـــــــ این اسکناس ها تو گاو صندوق بابام زندانی بودند دلشون برای اسکناس های دیگه تنگ شده بود, از گاو صندوق ازادشون کردم و اوردمشون پولهای بانک را ببینند خوشحال بشند!

بايگانی ماهیانه irancnn

http://twitter.com/irancnn